سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تعبیر قرآن درباره مرگ - نکیرومنکر






درباره نویسنده
تعبیر قرآن درباره مرگ - نکیرومنکر
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


بانگ مرگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
تعبیر قرآن درباره مرگ - نکیرومنکر

فاتحه هاید
بازدید کل :14719
بازدید امروز : 0
 RSS 

تعبیر قرآن درباره مرگ

آیات عموم که از آنهامى‏شود تفسیر مرگ را از زبان قرآن دانست، یکى آن آیاتى است که از مرگ‏به «توفى‏» تعبیر مى‏کند که این آیات زیاد است: «الذین تتوفیهم الملائکة ظالمى انفسهم‏» (1) .

الذین تتوفیهم الملائکة‏طیبین (2) .

الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لم‏تمت فى منامها (3) .

و هو القاهر فوق‏عباده و یرسل علیکم حفظة حتى اذا جاء احدکم الموت توفته رسلناو هم لا یفرطون (4) .

خدا قاهر است در بالاى بندگان و براى شما نگهبانان‏مى‏فرستد تا آن وقتى که مردن یکى از شما مى‏رسد، همان رسل و فرستاده‏هاى ما او را توفى مى‏کنند(مى‏میرانند).

حتى اذا جائتهم رسلنایتوفونهم (5) .

اعبد الله‏الذى یتوفیکم (6) .

و قالواء اذا ضللنا فى الارض ائنالفى خلق جدید بل هم بلقاء ربهم کافرون.قل یتوفیکم ملک الموت‏الذى وکل بکم (7) .

 

از این آیات زیاد داریم که مرگ را تعبیر به «توفى‏» کرده‏است. «توفى‏» از ماده «وفى‏» است، همان ماده‏اى که وفا و استیفا از آن ماده است. «توفى‏» از ماده فوت نیست.ما فارسى‏زبان‏ها گاهى فوت را با وفات مرادف خیال مى‏کنیم.فوت از دست رفتن است، اگر تعبیر فوت مى‏کرد، مرگ به همان معناى تباهى‏و تمام شدن و از دست رفتن بود.وفات از ماده وفا و استیفاست و به اتفاق تمام لغتها «توفى‏» یعنى استیفا کردن و تحویل گرفتن یک‏چیز بتمامه. «الله یتوفى الانفس حین موتها» یعنى خدا نفسها را در وقت مردن بتمامه و بکماله مى‏گیرد، و همچنین‏آیات دیگرى که در این زمینه هست همان مفهوم قبض را مى‏دهد.در قرآن کلمه «قبض‏» نیامده و ما در عرف خودمان مى‏گوییم‏عزرائیل روح را قبض کرد، قابض الارواح است، ولى قبض با توفى که در قرآن آمده هر دو یک معنى را مى‏دهند.

 

در یکى از این آیات مساله خواب را با مردن دریک ردیف مى‏شمارد، مى‏فرماید: «الله یتوفى الانفس حین‏موتها و التى لم تمت فى منامها» خدا نفسها را در وقت مردن و[نفس]زنده‏ها را که هنوزنمرده‏اند در وقت‏خوابیدن مى‏گیرد، آن که مرد دیگر نفسش برنمى‏گرددو آن که خوابیده است آن را دو مرتبه مى‏فرستد.معلوم مى‏شود از نظر قرآن یک‏چیزى هست که نام او «نفس‏» است. «فیمسک التى قضى علیها الموت‏» آن که حکم مرگ بر او شده است، نگهش مى‏دارد «و یرسل الاخرى‏الى اجل مسمى‏» (1) و آن دیگرى(یعنى خوابیده)را مى‏فرستد تا یک وقت مقدر و تعیین شده که آن هم براى همیشه باید گرفته شود.

خود خوابیدن را باز اگر ما از نظر جسمانى در نظربگیریم یک حالت‏خیلى عادى است.اگر چه من نمى‏دانم و در بعضى کتابها خوانده‏ام که هنوز راز خوابیدن هم صددر صد کشف نشده است تا چه رسد به راز خواب دیدن، ولى خواب از نظر اصول جسمانى جز قطع یک سلسله روابط چیزى‏نیست.اما قرآن خواب را که در آن حال شعور انسان ضعیف شده و در یک حدى[از بین]رفته، یک نوع عقب بردن و عقب‏کشیدن همان نفس مى‏داند، جدا کردن آن نفس مى‏داند و بیدارى را مساوى با بازگشتن همان نفس(آن چیزى که خودش اسمش را نفس گذاشته است).

این یک سلسله آیات‏است.حالا شما راجع به این آیات تامل کنید، ببینید این آیات را مى‏شودطور دیگرى تفسیر کرد که مفهومش این نباشد که مردن بیرون‏بردن و تحویل گرفتن یک چیز است از انسان یا نه؟ظاهرش که این است

.............................................................. 1.نحل/28. 2.نحل/32. 3.زمر/42. 4.انعام/61. 5.اعراف/37. 6.یونس/104. 7.سجده/10 و 11.

.............................................................. 8.زمر/42.

 

استاد شهید مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد 4 صفحه 645

 



نویسنده » نکیرومنکر . ساعت 10:27 عصر روز پنج شنبه 86 تیر 28