تعبیر قرآن درباره مرگ
آیات عموم که از آنهامىشود تفسیر مرگ را از زبان قرآن دانست، یکى آن آیاتى است که از مرگبه «توفى» تعبیر مىکند که این آیات زیاد است: «الذین تتوفیهم الملائکة ظالمى انفسهم» (1) .
الذین تتوفیهم الملائکةطیبین (2) .
الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لمتمت فى منامها (3) .
و هو القاهر فوقعباده و یرسل علیکم حفظة حتى اذا جاء احدکم الموت توفته رسلناو هم لا یفرطون (4) .
خدا قاهر است در بالاى بندگان و براى شما نگهبانانمىفرستد تا آن وقتى که مردن یکى از شما مىرسد، همان رسل و فرستادههاى ما او را توفى مىکنند(مىمیرانند).
حتى اذا جائتهم رسلنایتوفونهم (5) .
اعبد اللهالذى یتوفیکم (6) .
و قالواء اذا ضللنا فى الارض ائنالفى خلق جدید بل هم بلقاء ربهم کافرون.قل یتوفیکم ملک الموتالذى وکل بکم (7) .
از این آیات زیاد داریم که مرگ را تعبیر به «توفى» کردهاست. «توفى» از ماده «وفى» است، همان مادهاى که وفا و استیفا از آن ماده است. «توفى» از ماده فوت نیست.ما فارسىزبانها گاهى فوت را با وفات مرادف خیال مىکنیم.فوت از دست رفتن است، اگر تعبیر فوت مىکرد، مرگ به همان معناى تباهىو تمام شدن و از دست رفتن بود.وفات از ماده وفا و استیفاست و به اتفاق تمام لغتها «توفى» یعنى استیفا کردن و تحویل گرفتن یکچیز بتمامه. «الله یتوفى الانفس حین موتها» یعنى خدا نفسها را در وقت مردن بتمامه و بکماله مىگیرد، و همچنینآیات دیگرى که در این زمینه هست همان مفهوم قبض را مىدهد.در قرآن کلمه «قبض» نیامده و ما در عرف خودمان مىگوییمعزرائیل روح را قبض کرد، قابض الارواح است، ولى قبض با توفى که در قرآن آمده هر دو یک معنى را مىدهند.
در یکى از این آیات مساله خواب را با مردن دریک ردیف مىشمارد، مىفرماید: «الله یتوفى الانفس حینموتها و التى لم تمت فى منامها» خدا نفسها را در وقت مردن و[نفس]زندهها را که هنوزنمردهاند در وقتخوابیدن مىگیرد، آن که مرد دیگر نفسش برنمىگرددو آن که خوابیده است آن را دو مرتبه مىفرستد.معلوم مىشود از نظر قرآن یکچیزى هست که نام او «نفس» است. «فیمسک التى قضى علیها الموت» آن که حکم مرگ بر او شده است، نگهش مىدارد «و یرسل الاخرىالى اجل مسمى» (1) و آن دیگرى(یعنى خوابیده)را مىفرستد تا یک وقت مقدر و تعیین شده که آن هم براى همیشه باید گرفته شود.
خود خوابیدن را باز اگر ما از نظر جسمانى در نظربگیریم یک حالتخیلى عادى است.اگر چه من نمىدانم و در بعضى کتابها خواندهام که هنوز راز خوابیدن هم صددر صد کشف نشده است تا چه رسد به راز خواب دیدن، ولى خواب از نظر اصول جسمانى جز قطع یک سلسله روابط چیزىنیست.اما قرآن خواب را که در آن حال شعور انسان ضعیف شده و در یک حدى[از بین]رفته، یک نوع عقب بردن و عقبکشیدن همان نفس مىداند، جدا کردن آن نفس مىداند و بیدارى را مساوى با بازگشتن همان نفس(آن چیزى که خودش اسمش را نفس گذاشته است).
این یک سلسله آیاتاست.حالا شما راجع به این آیات تامل کنید، ببینید این آیات را مىشودطور دیگرى تفسیر کرد که مفهومش این نباشد که مردن بیرونبردن و تحویل گرفتن یک چیز است از انسان یا نه؟ظاهرش که این است
.............................................................. 1.نحل/28. 2.نحل/32. 3.زمر/42. 4.انعام/61. 5.اعراف/37. 6.یونس/104. 7.سجده/10 و 11.
.............................................................. 8.زمر/42.
استاد شهید مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد 4 صفحه 645